چمن لاله هفتکل قشقایی
این وبلاگ متعلق است به ترکها و کسانی که به قشقای های هفتکل و شیراز و عقایدو رسوم آن علاقه مند هستند (( صمد صفی خانی))

يك سال گذشت انسانهاي كه در كنارمان بودند رفتند در طول يكسال سه معلم خوب ويك بزرگتر  و ده نفر از اهالي روستا را ازدست داديم رسيد پروژه نمك زدايي آغاز شد اما چه اغازي دوتا دكل حفاري امدند رفتند اما چه شد هيچي ؟

انشالله كه امسال ديگر عزيزي از پيشمان نرود و انشالله مشكل بيكاري بچه هاي روستا حل شود انشالله كه امسال حتي شده باشد يك گل لاله هم كاشته بشه چون اسم روستا هستش چمن لاله اما نه چمن دارد و نه گل لاله انشالله كاشته بشه انشالله دستگاه جدول زني شهرداري تعمير بشه تا ماهم زمين ساحلي را درست كنيم تا به بچه ها گفتم بيايد اين طرح را اجرا كنيم همه بسم الله گفتند شاد شدند سيمان را اماده كرديم شادي ما با سوختن موتور دستگاه تمام شد  انشالله نورافكن دوباره نصب بشه درست زمين ما خاكي است اما شب هاهم روشن بود خدا كند كه دوباره روشن بشه يادواره شهدا برگزار بشه پاركي در روستا ساخته بشه زمين فوتبال چمن بشه بيايد دست در دست هم بديم و روستا را اباد كنيم هر كسي هر چقدر هم ميتونه بياد وسط 




تاریخ: جمعه 5 فروردين 1390برچسب:چمن لاله,چمن لاله , چمن لاله ,هفتكل ,هفتكل,
ارسال توسط صمد صفی خانی

شبي از شب هاي اخر سال كه تو اون شب همه به جشن اتش ميرند به استقبال سال جديد و اين را يادشان باشد كه يك سال امد واز اين عمر گذشت يكسال جوانتر يكسال پيرتر شديم. با پيشرفت علم وتكنولوژي ترقه ها و بمب هاي صوتي يا صدايي منفجره كننده بيشتر ميشود ايجاد صدا هاي ازار دهنده كار خيلي بدي است ولي زماني كه همه ميدانند در شب چهارشنبه چه خبر است به نظر من موردي ندارد ولي اگر اتش بازي مناسبي و همه جوانب در نظر گرفته شده باشد مواد منفجره كننده اگر اشتباهي و به احتمال يك درصد هم كه باشد دردست بتركد فكركنين چه ميشه ولي انشالله كه دردست نتركد و ما اصلا دوربر اين چيزها نريم . يه اتش كوجكي روشن كنيم و بشينيم دور اتش و خاطره بگيم هم ميتونيم چندتا سيب زميني كوچك در اتش انداخت بهتر است كه با ترقه دست و ديگران را اذيت كنيم .ولي انگار امسال نخواهند گذاشت سيب زميني هم بخوريم




ارسال توسط صمد صفی خانی

جادارد که از سرهنگ سنجری فرمانده سپاه شهرستان هفتکل عذر خواهی کنم . بازی دیروز تاریخ 19/9/1389در نیمه اول چمن لاله یک گل زد که در نیمه دوم مساوی شد در وقت اضافه تیم شهدای چمن لاله یک گل زد که این بازی 1-2 به اتمام رسید. تیم شهدای چمن لاله اول و تیم گزین دوم شد و قرار است کاپ اخلاق را به یکی از تیم ها که هنوز هم معلوم نیست اهدا شود. از آقای عزیز نسیمی بابت روشنایی میدان فوتبال و جلوی در ورودی های مسجد و از اقای صفی خانی ریاست محترم سازمان برق شهرستان هفتکل نیز تشکر کنم .

جهت دیدن عکس تیم چمن لاله بر ایکون ادامه مطلب کلیک کنید



ادامه مطلب...
ارسال توسط صمد صفی خانی

درادامه مسابقات یادواره شهدای چمن لاله

تیم های برمکان وزمانی ها(برم گامیشی) حذف شدند که در دیدار بعد تیم چمن لاله با تیم شهید زنگنه 4-5به نحف تیم چمن لاله تمام شد که در دیدار بعدی تیم گزین با تیم شهید اصلانی که تیم شهید اصلانی حاضر به مسابقات با تیم گزین نشدند که بنابرین تیم گزین با تیم شهدای چمن لاله به فینال رفتند عکس های بازی را مشاهده کنید در ادامه مطلب



ادامه مطلب...
ارسال توسط صمد صفی خانی
ارسال توسط صمد صفی خانی

 

زبان مردم قشقائی
        من قربانم بو فرهنگَ بو دلهَ ----     من قربانم بو ایلهَ بو گلهَ .
 ترجمه :
 من به قربان این فرهنگ و این زیان ------  من به قربان این ایل و این گل
 مردم ترک زبان به علت مهاجرت در بسیاری از نقاط دنیا پرکنده شده اند. به خصوص در قاره آسیا و اروپا و در قاره آفریقا نیز در کشورهای مصر و سودان و در آمریکای شمالی نیز در کانادا و آمریکا مقیم هستند. آمار مردم ترک زبان آلتائی در سال 1995 (1374 شمسی) بالغ بر بیش از 183 میلیون میباشد. به موجب این آمار جمعیت مردم ترک زبان در ایران حدود 20 کل جمعیت ایران بر آورد می شود (هر چند که به نظر می رسد که رقم ترک زبانان بسیار فرا تر از این رقم باشد ) که متجاوز از سیزده میلیون نفر است.
 زبان مردم ایل بزرگ قشقائی
گر چه آقای دکتر هیئت تمام زبانهای ترکی موجود در ایران را جزو ترکی آذری (چنین تقسیم بندی در زبان ترکی شناخته شده نیست و منظور ترکان ساکن در آذربایجان است) محسوب داشته است ولی باید توجه کرد که بسیاری از ترکان ایران، از ترکان سلاجقه ، ترکان تیموری، سلغریان، خلج ،غز و قاجار و ....... هستند که دارای لهجه ها و گویشهای مختلف و متفاوت هستند . به خصوص ترکان قشقائی که زبان آنها تفاوت های زیادی با ترکان شمال ایران ( آذربایجانی ) دارد. همچنین ترکان همدان و ساوه و اراک که زبان آنها به ترکان قشقائی شباهت و نزدیکی بسیاری دارد نه به ترکان آذربایجانی. شباهت های زیادی بین ترکان عثمانی یا استانبولی جدید با بسیاری از ترکان قشقائی وجود دارد و حد اقل میتوان گفت که زبان ترکان ایران به دو بخش تقسیم می شود که یکی در شمال ایران و در حوزه آذربایجان و اطراف آن اردبیل و زنجان و ... و دیگری زبان ترکان در مرکز و جنوب ایران می باشد، که شامل ترکان ساوه ـ همدان ـ اراک ـ کرمان و ترکان قشقائی در فارس و اصفهان است. البته نا گفته نماند که برخی از ترکانی که در زمان صفویه در آذربایجان سا کن بودند توسط شاهان صفوی و بعد از آنها توسط شاهان مختلف به فارس و سایر نواحی کوچ داده شده اند. ولی تعداد آنان نسبت به ترکان مقیم فارس بسیار اندک بودند و هستند. بنا بر این بهتر است بجای استفاده از لفظ ترکان آذری که به آذربایجان نسبت داده میشود آنها را ترکان ایران بخوانیم چون مهاجرت ترکان به آذربایجان احتمالا بعد از استقرار ترکان در کرمان و فارس صورت گرفته و قدمت آن کمتر از ترکان جنوب ایران است.آنچه مسلم است زبان ترکان قشقائی صرفنظر از پاره ای استثنائات از زبان ترکان اوغوز یا غز(ترکان غربی) میباشد هر چند دارای گویشهای گوناگون است. و از نظر گویش شباهت بسیاری به زبان ترکان دریای    کا شکا ( قشقه ) در ترکستان دارد. و ایالت قشقه اکنون در ازبکستان است، که سابقا بخشی از ترکستان   و جز ایران بزرگ بوده است. این سر زمین نامش قشقه دریا و دارای زبان قشقه ای هستند. پس یکی از تقسیمات زبان ترکی در حوزه آسیای مرکزی که قشقائیان از آن سر زمین به فلات ایران کوچ کرده اند" زبان قشقه دریا" ست. عزیزان علاقمند ُ- برای جزئیات بیشتر به کتاب اقوام مسلمان شوروی نوشته شیرین آکنیز - ترجمه علی خزائی مهر -مراجعه کنند.  
 
   زبان ترکی
زبان وسیله تفاهم بین افراد بشر است و از مجموعه کلمات و صداها تشکیل شده است و پدیده ای اجتماعی و زنده است که در طول تاریخ به سیر تکاملی خود ادامه می دهد و این امردر مسیر، تابع قوانین و قواعد داخلی و شرایط خارجی است. افراد بشر احساسات۰افکار و عقاید و خواسته های خود را به وسیله زبان به یکدیگر ابراز داشته و نیازهای یکدیگر را درک و رفع می کنند. تاریخ تشکیل زبان ها به درستی معلوم نیست و گفته میشود که (بیش از پانصد هزار سال است). بنظر می رسد با پدیدآمدن کار دسته جمعی و تشکیل جوامع نخستین ارتباط دارد و به خاطر نیاز، به وجود آمده است و بعد از آن اختلاط اقوام مختلف و تشکیل جوامع شهری و ملی زبانهای قومی و ملی پدید آمده است.زبان از مهمترین ابزار فرهنگ هر قوم و ملت می‌باشد، همانا زبان‌ها و فرهنگ‌های متفاوت دست‌آوردهای بشری در هزاران سال زندگی خود بر روی کره‌ی خاکی و در واقع در بچه‌هایی متفاوت زبانی، نگرش متفاوت آنها به هستی است، تک تک آنها گنجینه‌های ارزشمندی هستند که مستحق محافظت و شکوفایی می‌باشد، از این روست که دانشمندان گاهی از زبان به عنوان کلید شبکه‌های ارتباطی و گاهی نیز سرمایه فرهنگی یاد می‌کنند. بنابر قولی مشهور از کادامر وجه اساسی بودن انسان در جهان زبان است که افراد با تسلط بر آن می‌توانند علاوه بر برقراری روابط اجتماعی نوعی هویت ویژه کسب می‌کنند. ویتگنشتاین یکی از فیلسوفان جهان معاصر جمله‌ای دارد که تعریف زبان را به مراتب روشن‌تر از همگان ارائه می‌دهد او در جمله‌ای کوتاه به اندیشه‌ی بسیار بزرگ می‌پردازد؛   
 زبان من جهان من است و جهان من زبان من ،
تاملی مختصر در این جمله اندیشمندانه معانی بلندی از رابطه ذهن و زبان فراهم می‌آورد. از اینرو هویت فرد چه در سطح قومی و در سطح ملی تا حدود زیادی بستگی به زبانی دارد که او فرا می‌گیرد. وقتیکه از حفظ، تقویت و توسعه فرهنگ یک جامعه سخن به میان می‌آید، زبان به عنوان یک عامل اساسی مطرح می‌شود، چراکه زبان در حکم رشته‌ای است که فرهنگ گذشته و حال را به هم پیوند می‌دهد. زبان پدیده بیرونی نیست. انسان با زبانش زاده می‌شود که در زبانش سیر می‌کند، در حریم زبانی خود تنفس می‌کند، رشد می‌کند و می‌میرد. زبان هر ملت به مثابه ظرف حضور آن ملت در کره‌ی خاکی است یعنی اینکه برای شناخت ملتی باید زبان او را شناخت. شاید آوردن ضرب‌المثل معروف فرانسوی که می‌گوید: هر کس زبان مادری خود را نداند یک وحشی است. در اینجا بیجا نباشد. بنابراین امروزه سازمان‌های علمی و فرهنگی دنیا سعی در بررسی و محافظت از زبانهای متفاوت و حتی مواظبت از زبانهای قلیل‌المتکلم در حال نابودی دارند. چند سالی می‌شود که جهان روز 21- فوریه اول اسفند شمسی- را در حالی سپری می‌کند که یونسکو (unesco) بزرگترین نهاد فرهنگی دنیای معاصر آن روز جهانی زبان مادری نام نهاده است. درک هوشمندانه طراحان این روز در سال پایانی هزاره دوم (1999) و آغاز هزاره سوم- هزاره‌ای که جهان با عزمی تمام به سوی دهکده شدن می‌تابد و نظریه‌ای که مارشال لوهان در اواسط دهه 90 بدان پرداخته بود جامه عمل می‌پوشاند- بیانگر اهمیت فوق‌العاده زبانهای متعدد و اقوام متنوع ساکن در این دهکده بی‌کران است.رسمیت هر زبانی را نه اشغالگران، نه قوانین، و نه متعصبان قومی، بلکه خود مردمی که به آن زبان لب می گشایند، تعیین می کنند. پس به سخنی، هر زبان برای مردم صاحب زبان رسمی است. زبان ضمنا آئینه ای است که هر ملتی خود را، در گذرگاه تاریخ، در آن مشاهده می کند. این سند زنده در آئینه تاریخ جهان می درخشد هر چند که عده ای بخواهند این سند و این آئینه را مخدوش و تیره ببینند. زبان هیچ ملتی در عرف بین الملل نیازی به اثبات ندارد، بزرگترین دلیل وجودی هر زبانی حضور مردمی است که به آن زبان تکلم می کنند و با این طریق کاروان تمدن بشری را غنا می بخشند، خواه این متکلمین زبانی میلیونی باشد یا کمتر. کمیت در عرصه موجودیت زبانی زیاد مورد اختلاف نیست. زبان ها با تفاوتهای خویش موزائیک زیبائی از ملل و نحل در جهان پدید آورده اند. برای مثال، همچنان که زبان فارسی برای فارسی زبانان و دوستداران آن ارزش ویژه ای دارد, چرا که این زبان, زبان پر توان حافظ, سعدی و فردوسی و خیام و کلید موفقیت و رمز هویت ملی تمام ایرانیان بوده و است. به همین ترتیب نیر مردم ترک زبان با مطالعه اشعار نسیمی و اثر ماندگار شهریار« حیدر بابایه سلام» نیز خواننده در مسیر رودخانه ای سیر می کند که روح و روان مردم ترک را به تصویر می کشد.وجود اصول مترقی 15 و 19 قانون اساسی که تاکید بر حقوق مساوی اقوام مختلف ایرانی و همچنین استفاده از زبانهای محلی و قومی در مطبوعات و رسانه‌های گروهی و تدریس ادبیات آنها در مدارس می‌نماید و نشان از دوراندیشی تدوین گران قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران دارد.[2]
زبان ارزنده ترین ثروتی است که ارزش های معنوی هرقوم را پاسداری می کند. برای مطالعه قانونمندی های ترقی و تکامل یک زبان، لازم است منشاء و فرآیندهای قومی مؤثر در شکل گیری جوامع که حامل زبان است، به طور همه جانبه مورد پژوهش قرار گیرد؛ زیرا که زبان مردم یک منطقه با تاریخ آنها پیوند دارد و همانگونه که تاریخ تشکیل یک خلق پیچیده است، تاریخ شکل گیری زبان آن نیز ساده نیست.یک گروه از مردم معمولا" از درهم آمیزی عناصر مختلف قومی و قبیله ای در طی قرن ها تشکیل می یابد و یک زبان تا آن که به صورت زبان واحد یک خلق درآید، مراحلی را از سر می گذراند و در نتیجه تأثیر حوادث اجتماعی _ تاریخی ادامه یاب و از درهم جوشی عناصر زبانی طوایف و قبایل مختلف و همچنان در جریان قرن ها شکل می گیرد. بدیهی است که در این شکل گیری زبان تمام طوایف و قبایل یکسان و به یک نسبت تأثیر نمی گذراند. گاهی تنها زبان یکی از آنها و گاهی زبان و گاهی زبان دو سه تا از آنها مشترکا" اساس قرار می گیرد و زبان های دیگر به نسبت های مختلف در این فرایند شرکت می کنند و به تدریج تحلیل می روند و ای بسا که به باد فراموشی سپرده شوند. زمانی هم که زبانی بر زبان دیگر غالب می آید، زبان مغلوب معمولا" دهه ها و سده ها دوام می آورد، و اگر هم از بین برود، عناصری از آن در زبان غالب برای خود جا باز کرده، باقی می ماند. وجود بعضی واژه های ایرانی الاصل در زبان ترکی کنونی را که در فارسی کنونی وجود ندارند، بقایای زبان آذری مغلوب متروک دانسته اند. زبان پدیده ای است تکامل پذیر و تحول یاب و در اطراف خود تأثیر گذار و از اطراف خود تأثیر بردار. به قول کسروی " زمان و پیش آمدها در زبان کارگر افتد و این است هیچ زبانی همیشه به یک حال نماند و هر زمان رنگ دیگری به خود گیرد. البته تحول زبان به مانند هر پدیده اجتماعی دیگر بر اساس اصول و قواعدی است و مستقل از هوس های فردی صورت می گیرد و در جنبه های گوناگون آن چون صورت الفاظ و ترتیب کلمات در جمله و . . . تغییراتی حاصل می شود و حتی واژه هایی به تدریج از رواج می افتد و واژه ها و ترکیباتی نو بر اساس نیازهای اجتماعی ایجاد می شود.گوناگونی زبان ها نتیجه جریانات تاریخی متمادی و مرکب است. به عنوان مثال مکانیسم پدید آمدن چند زبان از یک منشاء و یا تشکیل چند زبان هم خانواده را چنین می توان توضیح داد :بر اثر تقسیم جامعه نخستین به قبایل قبلی، پراکنده شدن آنان در اراضی پهناور و جدا افتادنشان از یکدیگر به علت کوچ ها و بعد مسافات و سستی روابط اقتصادی و سیاسی و فرهنگی میان آن ها، هر قبیله یا گروهی از قبایل سرنوشت تاریخی متفاوتی پیدا می کند و بدین ترتیب شرایطی که وجود زبان واحد و مشترک را ضروری می سازد، مفقود می شود و در عین حال تفاوت های لهجه ای رشد می کند. شرایط متفاوت محیط جدید قبایل مهاجر از نظر ویژگی های قومی و فرنگی و به ویژه زبانی نیز بر جریان رشد لهجه ها تأثیر تشدید کننده می گذارد و در نتیجه لهجه ها به زبان مستقل شدن گرایش پیدا می کنند، چه "هر چه زبان محاوره از لحاظ ترکیب لغوی بسیار استوار و از لحاظ قواعد دستوری حتی استوارتر است، ولی با این حال لایتغیر نیست. " بدین گونه در جریان تشکیل و تلاشی پیاپی اتحادیه های قبیله ای در طی قرن ها و ادامه تجزیه و تطور لهجه ها و زبان ها، خانواده ای از زبان ها پدید می آید. پرویز خانلری اصطلاح خویشاوندی یا هم خانوادگی در زبان شناسی را چنین معنی کرده است : " دو یا چند زبان نتیجه تحول جداگانه و متفاوتی از یک زبان باشند که در زمان پیشین متداول بوده است. مجموعه این گونه زبان ها را یک خانواده زبان می خوانند."برای تعیین حد فاصل بین دو زبان و تشخیص استقلال آن ها از یکدیگر یک میزان کلی پیشنهاد شده است و آن این است که : "هر گاه دو تن برای فهمیدن و فهماندن به مترجم محتاج شوند،باید گفت که دو زبان متفاوت به کار برده اند." اما با وجود تغییرات در چگونگی شیوه تلفظ و دیگرگونی ساختمان کلمات و در مواردی معانی آنها و . . . "نکته هایی اساسی در ساختمان هست که پایدار می ماند، یا تحول و تغییر آنها به طریقی انجام می گیرد که با روش تطبیقی می توان به صورت اصلی آن ها پی برد. "ارانسکی درباره پدید آمدن خانواده زبان های بومیان آمریکا از دانشمندی مطلبی نقل کرده است که نقلش در این جا روشنگر تواند بود : "بومیان امریکای شمالی قبیله واحدی بودند که به تدریج در قاره پهناوری پراکنده شدند و قبیله هایی از آن مجزا و جدا شدند و به اقوام و گروه های قبایل مبدل گشتند و زبان های ایشان نیز تغییر کرد. به حدی که نه تنها یک قبیله زبان قبیله دیگر را نمی فهمید، بلکه کوچکترین اثری از وحدت بدوی زبان ها در السنه ایشان باقی نماند. " و ارانسکی این روندرا عمومیت بخشیده است: " بدیهی است، تصویری که از تطور زبان ها و تجزیه آنها به لهجه های گوناگون در بالا رسم شده ، تنها در مورد بومیان آمریکا صدق نمی کند، بلکه به طور کلی از ویژگی های جامعه عشیرتی است."
 منشاء زبان ترکی
زبان های دنیا به چند خانواده تقسیم شده است که خانواده آلتایی یکی از آن هاست. زبان های وابسته به این خانواده عبارتند: از ترکی، چوواشی، مغولی، منچو، تونگوزی، کره ای و ..... ناگفته نماند که بعضی از زبان شناسان خانواده اورالی را نیز که شامل زبان های متداول در سیبری و زبان هایی چون فینو _ اقوری و . . . است به جهت قرابت ها و همانندی های موجود، با خانواده آلتایی یک خانواده به شمار آورده، آن را خانواده اورال و آلتایی است .
تقسیمات زبان ترکی
زبان های ترکی به چندین شاخه و شعبه تقسیم می شوند: زبان ترکی از لحاظ نسبی و تباری جزو زبانهای اورال ـ آلتائی و یا به زبان صحیح تر از گروه زبان آلتائی است. زبانهای اورال ـ آلتائیک به مجموعه زبانهائی گفته میشود که مردمان متکلم به آنها، بین کوه های اورال و آلتای در شمال ترکستان بر خاسته و هر گروه در زمانهای مختلف به نقاط مختلف مهاجرت کرده اند. این گروه زبانها شامل زبانهای فنلاند ـ مجارستان (اورالیک ) و زبانهای ترکی ـ مغولی ـ تونقوز (زبانهای آلتائیک ) است..در میان تقسیم بند یهای زبان و لهجه های ترکی تقسیم بندی باسکاکوف با وجود نواقصی که دارد بسیار جالب و قابل ذکر است. در این تقسیم بندی زبانهای ترکی- ابتدا به دو گروه تقسیم میشوند. الف ـ هون غربی   ب ـ هون شرقی .
هون غربی : شامل گروههای زیر است: ۱ـ گروه بلغار ۲ـ گروه اوغوز ۳ـ گروه فبچاق ۴ـ گروه گارلوق.
ترکی اوغوزـ اوغوز ها که اجداد ترکان آسیای صغیر وایران و آذربایجان و عراق و ترکمن ها را تشکیل می دهند مهمترین اقوام ترک هستند و قبل از آنکه به این مناطق مهاجرت نمایند ، در شمال ترکستان زندگی می کردند. به طوری که از منابع چینی و سنگ نوشته های اورخون معلوم می شود، اوغوزها در فاصله قرن ۷ـ۸میلادی در مناطق جنگلی و کوهستانی اوترکن(در سیبری زندگی می کردند. در منابع چینی از آنها بنام هوگوت یاد شده است).
از نظر ریشه لغوی در باره اوغوز نظریات مختلفی ابراز شده است. اوغوز به معنی تیره ها و قبیله ها (اوق + اوز) یا اوق لار آمده ( در ترکی قدیم اوز و ایز علامت جمع بوده است) همچنین آوغوز یا آغوز به معنی اولین شیری است که از پستان جانوران گرفته میشود. اوغوز به معنی اقسوس یا جیحون هم آمده است. در متن عربی هم غز نامیده شده است. اوغوز ها بعد از تشرف به دین اسلام با تشکیل بزرکترین امپراطوری ها مانند امپراطوری سلاجقه و عثمانی نقش مهمی در تاریخ ایفا کردند.
اوغوزهای جدید- اوغوزهای جدید اجداد ترک زبانان ترکیه و ایران و تراکمه را نشکیل می دهند و از قرن سیزده به بعد یعنی بعد از مهاجرت به غرب و آمیزش با سایر ترکان (قبچاق و اویغور) و مغول ها و اهالی محلی،لهجه های ترکی آناطولی و آذربایجانی و ترکمنی را به وجود آورده اند.ترکی اغوز جدید را باید به دو گروه شرقی و غربی تقسیم کرد. از ترکی اوغوز شرقی، ترکمنی قدیم و جدید به وجود آمده و از ترکی غربی ترکی عثمانی،گاگاووز، و ترکی آذربایجانی پیدا شده است.ترکی عثمانی در چند مرحله تاریخی سیر کرده که عبارتند از: سلجوقی، عثمانی قدیم ، عثمانی میانه. عثمانی جدید و ترکی ترکیه.ترکی بالکان، قبرس،سوریه و جنوب کریمه جزو ترکی عثمانی است. ترکی آذربایجان -زنجان ـ ساوه ـ و همدان و پاره ای از ترکان قشقائی- اینانلو ـ بهار لو و حتی ترکی سایر نقاط ایران ( بجز ترکمنی و ترکی کرکوک (ترکان عراق) هم جزو ترکی (ایرانی) محسوب میشوند.[



تاریخ: 20 مهر 1389برچسب:چمن لاله,صمد صفی خانی, هفتکل,
ارسال توسط صمد صفی خانی

نظری اجمای بر گذشته ترکان و قشقایی ها

نظری اجمای بر گذشته ترکان و قشقایی ها

   حدود هفتصد سال پیش حکومت ترکان در ترکیه فعلی بدست ترکان عثمانی می افتد و ترکان عثمانی در مدت حکومت خود اکثر سرزمینهای ترک توران را تحت حاکمیت خود می گیرند یعنی از شبه جزیره بالکان اروپا گرفته تا کشور یمن کنونی در جنوب عربستان و سرزمینهای خاورمیانه تا شمال دریای سیاه بتعداد بیست و هفت دولت تحت حاکمیت ترکان عثمانی بوده است . ترکان عثمانی بیش از ششصد سال حکومت می کنند و در این مدت بقیه آسیای میانه تا تنگه برینگ آلاسکای آمریکا در دست ترکان حاشیه دریای خزر و آذربایجان و قفقاز بوده است . یعنی حدود هشتاد سال پیش، ازبلغارستان و مجارستان و بالکان در اروپا تا انتهای شمال شرقی روسیه و در جنوب تا یمن عربی فعلی و تا اقیانوس هند که در حال حاضر حدود پنجاه و یک (51) کشور و جمهوری خود مختار شده اند ، وهمگی تحت حاکمیت ترکان جهان بوده است . که درجریان جنگهای جهانی دول اروپایی به رهبری امپراطوری بریتانیا ( انگلستان )، متحد شده و بشرح زیر امپراتوری بزرگ ترکان جهان ( توران ) را از بین می برد:
اولا : حکومت ترکان عثمانی را متلاشی کرده و به دولتهای تحت حاکمیت ترکان عثمانی که حدود بیست و هفت دولت بودند استقلال داده و از دست ترکان عثمانی خارج کرده اند . مانند کشور الجزایر ، لیبی ، اردن ، مصر ، اسرائیل ، فلسطین ، لبنان ، سوریه ، عربستان ، عراق ، قبرس ، یمن ، مجارستان ، بلغارستان و غیره که همگی تحت حکومت ترکان عثمانی بودند و بااین اقدام حکومت ترکان را به ترکیه منحصر کردند .
ثانیا : دولت شوروی سابق را در تصرف کردن سرزمینهای ترک حاشیه دریای خزر که حدود بیست و سه سرزمین بود ند و در حال حاضر حدود نوزده کشور و جمهوری خود مختار شده اند آزاد گذاشته و
حمایت کرده اند و در نتیجه همین سیاست بود که سرزمین ترک قفقاز و آذربایجان از ایران جدا و به روسیه ملحق شد .
ثالثا : برای جدا سازی سرزمینهای ترک دنیا ( توران ) ، کشور ارمنستان در شمال ایران را بوجود آوردند و فارسها را در ایران روی کار آوردند ، تا با فارسی کرن زبان ترکهای ایران ، کشور فارسی زبان ایران بوجود آورند تا بدینوسیله دو کشور ایران و ارمنستان را به همدیگر وصل کرده ، و توران بزرگ را دو شقه نمایند . و بدین دسیسه قدرت سرزمین بزرگ ترکان توران را از بین برده و از احتمال امپراطوری شدن آن جلوگیری نمایند .
  ولی تاریخ گواه و شاهد است که ترکان ایران در طول حاکمیت هزاران ساله خود بر ایران نه تنها با حمایت بیگانگان بقدرت نمی رسیدند ، بلکه در هیچ سنه تاریخی عامل آنان نیز نبوده اند و برعکس در طول تاریخ ، ترکان ایران همیشه برای حفظ عزت و عظمت ایران خونها داده اند ، که جنگ اخیر تحمیلی عراق بر ایران مثال بارزآن است که درآن 65% شهدا از فرزندان ترک زبان کشوراست .

چند نمونه از  سرکوب و کشتار  ترکان

- در جریان سرکوب حکومت فدرالیستی مرحوم پیشه وری درآذربایجان حکومت  پهلوی ، هزاران تن از جوانان تبریز و سایر نقاط آذربایجان را قتل عام کرده و جنایتها بپا میکنند . که در بعضی از اسناد تاریخی کشته شدن چهل هزار تن از ترکان ثبت شده است .
- جریان تاریخ مشروطیت ایران، خود کتاب قطوری از مظلومیت و مشروعیت جوانمردان ترک آذر بایجان و ملت بزرگ ترک ایران است که حاصل خونهای بسیاری از ترکهای ایران بود .
- شیخ محمد خیابانی را بعد از مبارزات ودلیرمردی سرانجام به شهادت می رسانند و برای ایجاد رعب و وحشت در بین مردم آذربایجان جنازه ایشان را به ارابه ای بسته و در خیابانهای شهر تبریز می گردانند . همچنین در جریان سرکوب حرکت شیخ محمد خیابانی هزاران نفر از مردم آذربایجان را قتل عام و در میادین شهر اعدام می کنند .
- در جریان سرکوب حرکت ملی ستارخان ، هزاران نفر از جوانان و مرد مان آذربایجان را به قتل می رسانند که در تاریخ کشته های حرکت ملی ستارخان ثبت شده و برای همگان عیان می باشد . و سرانجام ستارخان آن سردار ملی آذربایجان را در کوچه های تهران ناجوانمردانه به شهادت می رسانند و حتی از انتقال جنازه ایشان به تبریز ممانعت بعمل می آورند که هنوز هم اجازه انتقال مزار ایشان را به تبریز نمی دهند .




ارسال توسط صمد صفی خانی

 

نامه ای به پدر ایل قشقایی
سلام پدر سلام
از کجا برایت شروع کنم امروز حرف های پسری را گوش می کنی که دلش می خواست هنوز قشقایی مثل قدیم بود.پدر محمد بهمن بیگی یراق و زین اسب رادید و ماستی که با چاقو نمی شد برید.اما پدر ،من هر جا را گشتم هر جا رفتم نه تنها نتوانستم ببینم بلکه دیدم حتی یک قشقایی از قشقایی بودنش شرم دارد پدر درد دل های زیاد است اما چاهی سراغ ندارم تا بتوانم درد دلهایم را در آن بریزمو اگر هم پیدا شود آنقدربی چشم و روست که نمی شود درد دلهایت را در آن ریخت پدر حتی چاه های این زمانه با من نمی سازند .دوست داشتم زنده بودی و قشقایی با تو زنده بود .تو سردار ایل بودی .تو کسی بودی که به خاطر وطن و ناموست حتی موقعی که انگلیسی ها آب را روی فرزندان تو بستند تو حاضر نشدی وطنت را بفروشی ،اما پدر نمی دانم چرا و برای چه تو و سربازان دلیر قشقایی جنگیدی و به نام و کام دیگری تمام شد. پدر می دانم که حتی در غریبانه ترین لحظه های زندگیت هم به این فکر نکردی که کسی بابت این از تو تشکر کند اما...
پدر تو رفتی و همان بهتر چون باید آنوقت از هم پاشدگی ایل را می دیدی .شاید این هم از بدبخنی هایجامعه مدرن است ،اما پدر ما که مدرن نشدیم ،سنت ها که کهنه نمی شوند .پدر ،اما نه اگر تو بودی این طور نمی شد .
پدر ،به که بگویم که هنوز هم به دشت می روم با خود می اندشم می گویم خوب از این مقتضیات زمان است اما چرا باید حداقل این سنت ها را در درون خودمان حفظ نکنیم به بچه هایمان یاد ندهیم اگر دیگر قره قاچی نیست تا برگردیم اگر اسبی نیست تا یورتمه برویم اگر باید داستان دلاورمردی های ایل را در کتاب ها بخوانیم،چرا زبان وسنت هایمان را حداقل به بچه هایمان منتقل نکنیم .پدر باورت نمیشود پدر ومادری رادیدم که به فرزندانش فارسی یاد می دادند. پدر دلم سوخت .به حال بهمن بیگی سوخت .بهمن بیگی کلی خدمت کرد به این آدم ها ،از چوپانی گرفت و آورد یر کلاس ها نشاند ،تا درس بخوانند به داد ایلشان برستد نه اینکه شرمشان شود به بچه هایشان زبان مادری شان را بیاموزند . پدر دردهایم بسیار اما معشوقه ام «ایل قشقایی»
«نقل از مجله درنا
دردت چیست ؟
دردم این است که از این همه جمعیت قشقایی، کسی دواطلب برای کمک به مردم ایل در سواد و بهداشت و ... نیست.
دردم این است که بسیاری از ما فکر می کنیم که اگر فارسی(درست آن اگر ترکی صحبت کنیم) صحبت کنیم، کسر شان(!!) ما خواهد بود، به خصوص تحصیلکردگان و شهرنشینان.
دردم این است که نه در شیراز و به در فیروزآباد و نه در .... اگر دلم برای دیدن هم زبانانم تنگ شد، جایی نیست که برای دیدن آن ها بروم.
دردم این است، که ما حتی از انتخاب نام ترکی هم برای فرزندان خویش خود داری می کنیم.
دردم این است که اندیشمندان ما در دریای بیکران غریبان خود را پنهان کرده اند!
دردم این است که نه مدرسه، نه بیمارستان و نه مسجد و نه ساختمانی در دیار قشقائیان به نام ایل وجود ندارد
دردم این است که: چرا تعداد  دانش آموختگان ما در جهان پرشتاب این قدر کم و ناشناخته هستند
دردم این است که در یک صد سا گذشته جهان این همه متحول شده است، ما چنین درجا زده ایم
دردم این است که چرا مردم گذشته ایل این چنین به دانش و علم بی توجه و به شکار عاشق بوده اند، ما را از شکار چه به دست آمده
دردم این است که چرا سران قوم ما این چنین ساده دل و غیرتمند بودند در حالی که در این دنیا زیرکی و سیاستمداری نقش فراوان دارد.
دردم این است که:نمی دانم چه کاری برای نجات فرهنگ ایل باید انجام دهم و چه کاری برای بهبود زندگی مردم خویش می توانم انجام دهم. و
دردم فراوان است .............
 
«نقل از مجله درنا»



ارسال توسط صمد صفی خانی
روستای چمن لاله
واقع شده درشمال غربی شهرستان هفتکل
جمعیت 500 نفر
دارای شرکت نفت وتعدادبی شمارمرغداری وکارگاه و زمین ورزشی وحال احداث نمکزدایی
 
 
 
 
 
 
 



بارگاه ملکوتی مرتضئ علی روستای چمن لاله


 
دره مرتضئ علی یاچشمه مرتضئ علی



ارسال توسط صمد صفی خانی

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 7 صفحه بعد

آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 4
بازدید دیروز : 6
بازدید هفته : 4
بازدید ماه : 614
بازدید کل : 35636
تعداد مطالب : 35
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1



Alternative content